سوگند مسعود


به نام خدا 
هموطنان مبارز، رزمندگان انقلابی، برادران مجاهد 
به عنوان يک مجاهد ناچيز و به اقتضای وظيفه انقلابی و انضباط تشکيلاتی، خود را آماده کرده بودم تا ناچيزترين سرمايهٴ خود، يعنی جانم را به انقلاب اين خلق بزرگ تقديم کنم، تا پيرو صديقی برای قهرمانان ملی و رزمندگان بزرگواری باشم که با جانبازی و نثار خون خود ثابت کرده اند که خلق ما تصميم قطعی را برای نجات خويش گرفته است. تصميمی که بر اساس آن هر خلقی از لحظه يی که مرگ را بر تسليم مرجح می داند، پيروزيش مسلم گشته است. اما منافع ديکتاتوری حاکم مخصوصاً در خارج از ايران مرا فعلاً از اين سعادت جاويدان محروم کرده است و در مقابل، دشمن مرا در مظان اتهام سنگينی قرار داده است. اگر چه اين موضوع مرا به ياد اين پيام آسمانی می اندازد که: لتسمعنّ … من الّذين أشرکوا أذًی کثيراً. يعنی از بت پرستان آزار و اذيت فراوان خواهيد ديد. همچنين مضمون اين سخن يکی از انقلابيون که: برای ما چه حزب و ارتش يا فرد هر چه بيشتر در معرض تهمتهای ناروای دشمن قرار گيريم، مسأله اين است که او را بيشتر خشمگين کرده ايم. ليکن آنچه در اين لحظات مهم است تجديدعهد با شهدای به خون خفته خلق است که در آخرين دم لبهای تبدارشان را بوسيده و صدای پرطنين قلبشان را که جز به خاطر سعادت و آزادی خلق نتپيده است، شنيده ام و متفقاً سوگند خورده ايم: تا پيروزی! 
وسيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلبٍ ينقلبون 
به زودی ستمگران خواهند ديد که چگونه آنها را درهم می کوبيم 

0 comments:

Post a Comment