روزي سگ هاري دنبال يك جوان كرده و قصد دارد او را به هر قيمت از هم پاره كند ،
جوان بيچاره هم با سرعت مي دويد و كمك كمك گويان تلاش مي كرد كه جانش را از دست سگ
هار حفظ كند. عاقبت سگ كه سرعتش خيلي بالا بود جوان را گرفت و چيزي از او باقي
نگذاشت، در كوچه بعدي سگ هار با جوان
ديگري مواجه شد و قصد داشت او را نيز مثل جوان اول طعمه خودش بكند، لذا غرغر كنان قصد حمله كرد و حالت حمله به خود
گرفت ، اما اين جوان با شجاعت تمام به جاي اينكه پا به فرار بگذارد، همانطور كه به
سگ نگاه مي كرد، روي زمين نشست تا سنگي بردارد و سگ را با آن عقب براند، سگ از ترس
سنگ خوردن دو پاداشت و دوپاي ديگر هر قرض گرفت و با سرعت فرار كرد.
حالا اين داستان را داشته باشيد حكايت ما
مردم ايران است ، در مقابل اين رژيم كه روزانه اعدام مي كند و مي گيرد و مي كشد ،
اگر هر قدر بترسيم و فرار كنيم او وحشي تر مي شود و هرچي بيشتر و باسرعت بالاتر به
ما حمله مي كند، مي داند كه طعمه اش ترسيده و راه چاره اي جز فرار ندارد، پس مي
تواند با سرعت بالاتري به وحشي گريش ادامه بدهد ، ولي اگر مثل آن جواب دوم ، قيمت
يك لحظه شجاعت را بدهيم و چشم در چشم سگ
هار بجاي فرار كردن و ترس ، سنگي برداريم آنوقت است كه بادكنك و دود و دم سگ
بيچاره خالي مي شود و وحشي تر از سگ هار يعني يك چيزي مثل پاسدارها و بسيجي ها هم
كه باشد پا به فرار مي گذارد.
اين را مردم خودمان بارها و بارها تجربه
كرده اند ، همين روزها را نگاه كنيد ، وقتي در مقابل اسيد پاشي كوتاه نيامديم ،
انها عقب كشيدند ، وقتي مردم مهاباد در مقابل تجاوز به ناموسشان كوتاه نيامدند ،
آنها عقب كشيدند ، وقتي ياران و دوستان استاد طاهراي خسته نمي شوند اين حكومت است
كه خسته مي شود ، وقتي در مقابل خواستها و اعتراضات كوتاه نمي آييم آنها هستند كه
مجبورند به خواسته ما تن بدهند .
بياييدنگاهي به كل منطقه بيندازيم: مردم
سوريه 4 سال ايستادند ، قيمت دادند ، جنگيدند وجهان را به حمايت مجبور كردند و اين
رژيم اسد است كه رو به زوال است و حالا ديگر عمرش رو به پايان است ، در يمن و عراق
و فلسطين هم همين مساله اثبات شده است، وقتي مردم مي ايستند ، ديكتاتور هر قدر هم
كه طول بكشد بالاخره رفتني است.
پس، جوان ايراني كه قدمت مبارزات حق طلبانه
اش در منطقه از همه كشورها بيشتر است و قيام 88 الگوي همه كشورهاي بپاخاسته است ،
هرگز نبايد در مقابل وحشي گري هاي رژيم از ترس جان فرار كند و نمي كند ، جوان
ايراني همان است كه مثل سياوش و مثل آرش و مثل حنيف نژاد و احمد رضايي ، مثل
كيانوش و صبا و وووو مي ايستد و دژخيم را
به زانو در مياورد. همان است كه هرگز بر روي زانوانش زندگي نمي كند و ايستاده مردن
را برميگزيند.
اين روزها كه به سالگرد 50 سالگي سازمان
مجاهدين خلق ايران ، سازماني كه 50 سال است براي آزادي خلق و ميهن از چنگال اين
ديو صفتان لحظه اي از پرداخت قيمت فروگذار نكرده است نزديك مي شويم ، همه بايد خوب
بدانيم كه وقتي ديو تنوره مي كشد و ظلم بيداد مي كند ، رمز ماندگاري و اعتلا كلمه
فدا است . پس هركس بايد سهمي و قسمتي از اين نبرد براي آزادي را به دوش بكشد ،
هركس به اندازه توان و وسع خودش ، اگر هركس به اين فكر كند كه اگر سگ منرا بگيرد
ديگر چيزي از من نمي ماند ، بداند كه دارد شهر را به گله اي از سگها واگذار مي
كند!! تا نه تنها او بلكه تمام دوستان و
خانواده اش را هم تكه پاره كند !!
پس بياييد همه باهم راه و رسم ايستادگي را
در پيش بگيريم و بجاي فرار اولين سنگ را به سمت سگ هار بزنيم، حالا اين سنگ حتي
اگر يك سنگ ريزه هم باشد و حتي فقط حالت سنگ زدن و روحيه تهاجمي باشد، بازهم حمله
به دشمن است و فرقش با فرار كردن دو دنياست .
جالب اينكه سگ هار فقط از حالت تهاجمي جوان
دومي فرار كرد، چرا كه هيچ سنگي براي زدن
روي زمين نبود!!
كمپين براي آزادي ايران
0 comments:
Post a Comment